جدول جو
جدول جو

معنی او بنون - جستجوی لغت در جدول جو

او بنون
آبندون
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
دیر ابنون و یا دیرابون، دیریست در جزیره و نزدیک آن بنائی است بزرگ ودر آن قبریست کلان و گویند قبر نوح علیه السلام است
لغت نامه دهخدا
تصویری از او بردن
تصویر او بردن
خواهد او برد بیوبر اوبرنده اوبرده)
فرهنگ لغت هوشیار
رنجور شدن، تحلیل رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: ادرار کردن، ادار کردن حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
انزال
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مکانی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
اندود کردن سطح اتاق و یا دیوارها با مخلوطی از گل و پهن گاو
فرهنگ گویش مازندرانی
شاید، ممکن است
فرهنگ گویش مازندرانی
ابنی، بن قل، زیرآبی، شنای زیرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
آب بند، بند، سد کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی